Asheq.tanha

منوی اصلی

به وبلاک باحال دوستی های ارزان خوش آمدی خیلی خیلی خش هندی هموطن

دسته بندی
لینک دوستان

سلام بدو لینک بده حال کن





آرشیو مطالب
1 شهريور 1392 7 خرداد 1392 2 خرداد 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 5 فروردين 1392 1 فروردين 1392 2 مرداد 1391 1 مرداد 1391 3 دی 1390
نویسندگان
لینک های روزانه
برچسب ها
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

امکانات جانبی
کلیپ
ن : داوود & حمید ت : دو شنبه 4 شهريور 1392 ز : 1:58 | +

کلیپ زیبایی از تیم ابرار گزیر 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: کلیپ تیم ابرار گزیر ، ،
.:: ::.
شعر احمد
ن : داوود & حمید ت : سه شنبه 7 خرداد 1392 ز : 23:5 | +

يا الهي اين عجب كاراست اين

 

كاين دوباهم شدند اندركين

 

شاد بودند شاد ميزيستند

 

اين دوتن اهل كينه نيستند

 

چند حسودي آمدند و پادرميان

 

جون الاغي كه كند هر جا مكان

 

گفتند و بافتند و رفتند

 

اين دو پيوند را زيكديكر گسستند

 

هر حسودي را بايد بكشت

 

دنيا را  زخونش پاك بشست

 

تا جهان از اين حسودان پاك شود

 

اين عزيزما داود شاد شود

 

اي الهي اي كه آكاهي از قلوب

 

اين دو را باهم بكردان خوب خوب

 

آرزو دارم زالله حميد

 

شاد گرداند داود و عبدالحميد

 


ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: شعر از دوست عزیزم احمد سعادی زاده ، ،
:: برچسب‌ها: شعر ,
.:: ::.
عکس برادرانم
ن : داوود & حمید ت : چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392 ز : 15:14 | +

بابا

(خداوند جنت الفردوس نصیبشان بفرمایید)

 

 

حسن

 

 

صالح

 


موسی 

 

 

عبدالرحمن

 

 

داوود

 

 

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: عکس برادرانم ( کاکاهام )، ،
.:: ::.
عکس دوستان
ن : داوود & حمید ت : دو شنبه 16 ارديبهشت 1392 ز : 5:30 | +


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: عکس دوستان ، ،
.:: ::.
پیدا کردن
ن : داوود & حمید ت : جمعه 23 فروردين 1392 ز : 21:41 | +

 

دوستان عزیز

 

 قسمت موضوعات مراجعه نماييد

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی
.:: ::.
آن بوسه
ن : داوود & حمید ت : جمعه 23 فروردين 1392 ز : 20:42 | +

  

!

سال 19 هجري اميرالمومنين عمر بن الخطاب _ رضي الله عنه _ لشكري را براي جهاد با روم فرستاد. "عبدالله بن حذافه سهمي" رضي الله عنه بههمراه اين لشكر بود.

قيصر روم داستانهاي زيادي درباره لشكر مسلمين و صدقايمان و فداكاريشان در راه عقيده شان شنيده بود و به سربازانش دستور داده بود اگراسيري از مسلمين گرفتند زنده به دربارش بياورند... از مسلماناني كه در آن جنگ اسيرشدند قهرمان اسلام عبدالله بن رواحه سهمي بود...

امپراطور روم نگاهي طولانيبه قامت عبدالله بن رواحه – رضي الله عنه – انداخت و سپس خطاب به او گفت: منپيشنهادي براي تو دارم!!
عبدالله پرسيد: چه پيشنهادي؟

قيصر گفت: پيشنهادمي كنم نصراني شوي... در آن صورت آزادت خواهم كرد و گرامي ات خواهم داشت
عبداللهدر كمال عزت رو به سوي قيصر كرد و گفت: هيهات! مرگ برايم صد بار از آنچه مرا به آنمي خواني با ارزشتر است!
قيصر [كه مي خواست او را آزمايش كند] گفت: من تو رامردي شجاع مي بينم، اگر پيشنهادم را بپذيري تو را در آنچه دارم شريك خواهمكرد.

اما عبدالله بن حذافه كه در غل و زنجير بود جواب داد: "حتي اگر تمامپادشاهيت را و تمام سرزمين اعراب را به من دهي تا براي يك چشم بر هم زدن از دينمحمد برگردم قبول نخواهم كرد"
قيصر گفت: پس تو را خواهم كشت!
عبدالله گفت: هركاري مي خواهي بكن!

آنگاه دستور داد تا عبدالله را به صليب ببندند و طوري كهعبدالله نشنود به نيزه اندازش دستور تا نيزه را ميان پاهاي عبدالله بيندازد... (تااو را بترساند)
و در اين ميان باز پيشنهاد خود را تكرار مي كرد اما عبدالله هيچتوجهي نمي كرد...

قيصر وقتي ديد اين كار فايده اي ندارد به آنها دستور دادعبدالله را از صليب پايين بياورند و دستور داد ديگ بزرگي پر از روغن كنند و بر آتشگذارند تا آنكه روغن به غليان آمد و سپس دستور داد دو نفر از اسراي مسلمان رابياورند و در برابر ديدگان عبدالله بن حذافه درون ديگ بياندازند...

وعبدالله ديد كه چگونه استخوانهاي آن دو شهيد بر روي روغن ظاهر شد...
سپسامپراطور رو به عبدالله كرد و باز او را به نصرانيت دعوت كرد اما عبدالله از قبل هممصمم تر شده بود!
امپراطور كه از او مايوس شده بود دستور داد تا او را درون ديگبياندازند.

هنگامي كه عبدالله را به سوي مرگ مي بردند ناگهان اشك از چشمانشجاري شد. سربازان كه تا آن وقت اشك عبدالله بن حذافه را نديده بودند قيصر را باخبركردند...

قيصر كه اين را شنيد خوشحال شد و فكر كرد عبدالله بالاخره از مرگترسيده است و دستور داد او را بياورند.
وقتي عبدالله را به پيش قيصر آوردنددوباره از او خواست دينش را رها كند و نصراني شود اما عبدالله پيشنهادش را دوبارهرد كرد!
قيصر كه واقعا گيج شده بود گفت: واي بر تو پس براي چه گريهكردي؟!

عبدالله گفت: "با خود گفتم اكنون در اين ديگ انداخته مي شوم و همينيك جان كه دارم خواهد رفت در حالي كه من دوست داشتم به اندازه موهاي بدنم جان داشتمو همه آنها در راه الله در اين ديگ انداخته مي شدند..."

قيصر كه واقعادرمانده شده بود و در مقابل ابهت خود را از دست رفته مي ديد گفت: آيا قبول مي كنيپيشاني من را ببوسي و در مقابل آزادت كنم؟
عبدالله گفت: اگر تمام اسراي مسلمانرا هم آزاد كني!

[
عبدالله مي گويد: با خود گفتم او نيست جز دشمني از دشمنانخدا، پيشاني اش را مي بوسم و در مقابل من و تمام اسراي مسلمان را آزاد خواهد كرد واين كار هيچ ضرري براي من ندارد]

جلو آمد و پيشاني امپراطور روم را بوسيد... آنگاه قيصر دستور داد تا اسراي مسلمان را تحويل عبدالله ابن حذافهدهند...

عبدالله بن حذافه و ديگر اسرا به مدينه رسيدند...
عمر بن الخطابكه از داستان عبدالله بن حذافه باخبر شد بسيار مسرور گرديد و گفت:

"
برهر مسلمان واجب است تا پيشاني عبدالله بن حذافه سهمي را ببوسد و من اول اين كار اخواهم كرد".و آنگاه

اميرالمومنين عمر فاروق پيشاني عبدالله رابوسيد...

رضي الله عنهم اجمعين

تهیه کننده : عبدالوهاب کمالی

 

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: آن بوسه !!!!، ،
:: برچسب‌ها: بوسه ,
.:: ::.
عکس دوستان گزیر
ن : داوود & حمید ت : دو شنبه 12 فروردين 1392 ز : 2:2 | +

 

محمد میرشکاری

 

 

محمد محکمی

 

 

مهران ملکی

 

 

مهندس سید احمد هاشمی

 

 

حسن ساربانی

 

 

ملاحسین ساربانی

 

 

صالح و محمد شریف

 

 

سهیل

 


 

حسام

 

 

 

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: عکس دوستان گزیری، ،
:: برچسب‌ها: عکس دوستان گزیری ,
.:: ::.
داستان عبرت آمیز
ن : داوود & حمید ت : یک شنبه 11 فروردين 1392 ز : 17:24 | +

داستان آموزنده

روزی دو بازرگان به حساب معامله هایشان می رسیدند.در پایان،یکی از آن دو به دیگری گفت:طبق حسابی که کردیم من یک دینار به تو بدهکار هستم. بازرگان دیگر گفت:اشتباه می کنی!تو یک و نیم دینار به من بدهکار هستی؟ آن دو بر سر نیم دینار با هم اختلاف پیدا کردند و تا ظهر برای حل آن با هم حرف زدند اما باز هم اختلاف ،سر جایش ماند.هر دو بازرگان از دست هم خشمگین شدند و با سر و صدا تا غروب آفتاب با هم در گیر بودند. سر انجام بازرگان اولی خسته شد وگفت:بسیار خوب!تو درست می گویی! یک روز وقت ما به خاطر نیم دینار به هدر رفت. سپس یک و نیم دینار به بازرگان دوم داد. بازرگان دوم پول را گرفت و به سمت خانه اش به راه افتاد.

شاگرد بازرگان اولی پشت سر بازرگان دوم دوید و خودش را به او رساند و گفت:آقا،انعام من چی شد؟ بازرگان ،پنج دینار به شاگرد همکارش انعام داد. وقتی شاگرد برگشت بازرگان اولی به او گفت :مگر تو دیوانه ای پسر؟! کسی که به خاطر نیم دینار ،یک روز وقت خودش و مرا به هدر داد چگونه به تو انعام می دهد؟! شاگرد پنج دینار انعام بازرگان دومی را به اربابش نشان داد.آن مرد خیلی تعجب کرد و در پی همکارش دوید و وقتی به او رسید با حیرت از او پرسید:

آخر تو که به خاطر نیم دینار این همه بحث و سر و صدا کردی، چگونه به شاگرد من انعام دادی؟! بازرگان دومی پاسخ داد:تعجب نکن دوست من، اگر کسی در وقت معامله نیم دینار زیان کند در واقع به اندازه نیمی از عمرش زیان کرده است چون شرط تجارت و بازرگانی حکم می کند که هیچ مبلغی را نباید نادیده گرفت و همه چیز را باید به حساب آورد،اما اگر کسی در موقع بخشش و کمک به دیگران گرفتار بی انصافی و مال پرستی شود و از کمک کردن خود داری کند نشان داده که پست فطرت و خسیس است.

پس من نه می خواهم به اندازه نیمی از عمرم زیان کنم و نه حاضرم پست فطرت و خسیس باشم

 

کاری از داوود میرشکاری و عبدالحمید بلوکی

 

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: داستان آموزنده ، ،
:: برچسب‌ها: داستان آموزنده ,
.:: ::.
نبودن بهتر از بودن
ن : داوود & حمید ت : جمعه 9 فروردين 1392 ز : 15:33 | +

 

چرا؟

 

چرا وقتی میخواستی تنهام بزاری اومدی به زندگیم

 

چرا داغونم کردی گذاشتی رفتی؟

 

چرا؟

 

چرا احساس و عشقمو لح میکنی و میزاری میری؟

 

مگه چه گناهی کرده بودم؟

 

دیگه خسته شدم

 

خسته شدم از گریه

 

خسته شدم از انتظار

 

از امید واهی از عشق از زندگی از نفسای بیهوده کشیدن بی تو

 

کاش مردن دست خود آدما بود

 

کاش میمردم ازاین زندگی لعنتی راحت میشدم

 

دیگه نمیتونم

 

نمیتونم ادامه بدم و فقط به یچیز فکرمیکنم

 

به مردن به اینکه نباشمو راحت شم

 

یکی ازدوستای گلم گفت:خودکشی واسه آدمای ضعیفه

 

خب منم بی تو شکستم و ضعیف شدم!!!

 

پس بهتره نباشم

 

حداقل اگه نباشم خونوادم و دوستام اذیت نمیشن

 

بودنم که جز زجر و عذاب برام چیزی نداره

 

یکی دیگه ازدوستام گفت:ما تنهانیستیم و خدا رو داریم

 

ولی خداهم از دست من خسته شده

 

خداهم دیگه منو دوست نداره

 

پس بهتره دیگه نباشم........

 

 

 

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: نبودنم بهتر از بودنم ، ،
.:: ::.
تولد خودم
ن : داوود & حمید ت : جمعه 9 فروردين 1392 ز : 15:16 | +

  

چندسال پیش توی این روز من پا به این دنیای نامرد گذاشتم

 

اومدم تو دنیایی که جدایی و نامردی رسمشه

 

نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت

 

روز تولدم غمگینمو همش روی گوشیم نگاه کنم!!!

 

ببینم از بین کسایی که تولدمو تبریک میگن

 

اونی که بخاطرش زندگی میکنم و لحظه به لحظه ی روزامو با یاد اون میگذرونم

 

منو یادش هست یانه؟

 

روزتولدم براش مهم هست یانه؟

 

اولین سالیه که روز تولدم اینقدر ناراحتو غمگینم

 

دوباره دیدنش بزرگ ترین کادوی روز تولدمنه

 

خیلی سخته روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر میکنی بخاطرش زنده ای

 

کادوی تولد امسالم غمو غصه و جدایی

 

کاش روز تولدم ، روز اومدنم با روز رفتنم یکی بشه!!!

 

تولدم مبارک

 

 

قبل از فوت کردن این شمعا هم آرزو میکنم که ایشالله همه تون به آرزوهای قشنگتون برسین

 

و از همه مهمتر

 

آرزو میکنم همه ی عاشقا به هم برسن و جدایی و نامردی نباشه

 

آرزو میکنم دلی شکسته نشه

 

و همه تون شاد زندگی کنید و معنای واقعی شیرین عشق رو بچشید و بهش برسین

 

 

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: تولد ، ،
.:: ::.
پست ثابت
ن : داوود & حمید ت : یک شنبه 4 فروردين 1398 ز : 13:55 | +

http://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.comhttp://roozgozar.com http://roozgozar.com

 

به وبلاک داوود عاشق خوش آمدید !!!


 

 

از اینکه وبلاک منو انتخاب کردید صمیمانه ازتون ممنونم 

 

هرچی بخواهید اینجا پیدا میشه امیدوارم دست خالی بیرون نروید عزیزانم 

 

نظر یادت نره 

 

davood_hamid200@yahoo.com

 


 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی
.:: ::.
داستان خودم و حمید
ن : داوود & حمید ت : دو شنبه 30 مرداد 1391 ز : 14:43 | +

«محبت»

 

 

 

 

زندگی یعنی عشق

                  یعنی چکیدن شمعی

 

 

 

برای بیشتر دوست داشتن ادامه مطلب رو کلیک کن

 

ویدیو کلوپ فرهنگی مذهبی ابرار گزیر بزرگترین عرضه کننده سی دی های مذهبی

:: موضوعات مرتبط: داستان خودم و حمید دوستم ، ،
ادامه ی مطلب
.:: ::.

صفحه قبل 1 صفحه بعد


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به Asheq.tanha مي باشد.